جنبش «زیست محیطی ایران» در گردونه استیصال – قسمت سوم

 

بنابراین با عنایت به اینکه موضوع خشکسالی در طول چندین قرن گذشته عمر فلات ایران موضوع غیر مترقبه‌ای نبوده است و پیوسته در سالیان سال گذشته خشکسالی در این بخش کره زمین به صورت روتین تکرار گردیده است با همه این احوال، داوری نهائی ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که هرگز خشکسالی در گذشته تاریخ ایران نتوانسته است حداکثر فراتر از یک چالش اقتصادی و اجتماعی بالاتر برود و هرگز در گذشته چالش خشکسالی نتوانسته است حتی بدل به یک بحران اقتصادی و اجتماعی بشود تا چه رسد به اینکه آنچنانکه امروز شاهد هستیم «استحاله به فرابحران یا ابربحران بشود

بنابراین سؤال مهمی که در اینجا و در این رابطه قابل طرح می‌باشد اینکه چرا چالش خشکسالی در طول عمر 40 ساله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بدل به بحران و یا فرابحران شده است؟

در پاسخ به این سؤال باید به دو عامل مهم:

اول – عدم مدیریت آب.

دوم – عدم کنترل رشد جمعیت اشاره کنیم.

در خصوص عدم مدیریت آب رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته باید بگوئیم تکیه این رژیم در طول 40 سال گذشته بر اقتصاد آفت‌زده سرمایه‌داری و تکیه نفتی و رانتی کردن این رژیم بر مناسبات آفت‌زده سرمایه‌داری حاکم باعث گردیده است تا علاوه بر ظهور فساد ساختاری و سیستمی و چند لایه‌ای در کل نظام مطلقه حاکم از بالا تا پائین سرمایه‌داری آفت‌زده ایران نتواند توسط سرمایه‌های نفتی و غیره تولیدی خود، دارای پروسس بازتولید گسترده بشود؛ و به علت اینکه در طول 40 سال گذشته هزاران میلیارد دلار حاصل از فروش نفت خام و گاز و دیگر معادن کشور در چاه‌های ویل فساد سیستمی و جنگ‌های داخلی و منطقه‌ای و نیابتی و هزینه صدها میلیارد دلاری پروژه هسته‌ای این رژیم نابود شده است، در نتیجه همین عامل باعث گردیده است تا در طول 40 ساله گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، دیگر بودجه و سرمایه‌ای جهت برنامه‌ریزی مدیریت آب کشور وجود نداشته باشد.

قابل ذکر است که مدیریت آب در کشوری مثل ایران (که هنوز در فرایند عقب ماندگی اقتصادی و توسعه دست و پنجه نرم می‌کند و توسعه ناموزون و عدم رشد دینامیک از خودویژگی‌های مناسبات سرمایه‌داری رانتی و نفتی حاکم بر جامعه ایران می‌باشد) از جمله موارد می‌باشد که نیازمند به سرمایه‌گذاری عظیم در عرصه مدرانیزاسیون و مدرنیته کردن آن می‌باشد. طبیعی است که رژیمی که حتی توان سرمایه‌گذاری 200 میلیارد دلاری جهت مدرنیزه کردن صنایع استخراج چاه‌های نفت مشترک دریای خزر و عراق و کویت و عربستان سعودی و قطر را ندارد، کی می‌تواند و کی می‌خواهد تا در عرصه مدیریت آب سرمایه‌گذاری نماید که برای فهم اوج فاجعه کافی است که عنایت داشته باشیم که طبق آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به علت فرسودگی سیستم انتقال آب شرب در کلان‌شهر تهران، «بیش از یک سوم آب تصفیه شده مردم تهران در مسیر انتقال هدر می‌رود» و اما در خصوص کنترل جمعیت، به علت سیاست جنگ‌طلبانه و سیاست هژمونی‌طلبانه این رژیم که از آغاز با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» شروع شده است و الی الان در طول 40 سال گذشته این رژیم چه در عرصه داخلی و چه در عرصه منطقه پیوسته در حال جنگ بوده است، در نتیجه همین سیاست جنگ‌افروزانه و جنگ‌طلبانه رژیم مطلقه فقاهتی باعث نیاز این رژیم به کثرت جمعیت در 40 سال گذشته گردیده است، پر پیداست که کسی نیست تا در این زمان از مقام عظمای ولایت (که بیش از 80% کل قدرت سیاسی و مدیریتی و اقتصادی و دستگاه‌های معرفتی و نظامی و انتظامی و قضائی کشور در اختیار دارد و در برابر هیچ نهادی هم پاسخگو نمی‌باشد و جایگاه خودش هم ورای قانون و قوانین حتی رژیم مطلقه فقاهتی می‌داند و مشروعیت خودش را هم تعیین شده قبلی در آسمان‌ها تعریف می‌کند و در این رابطه آنچنان در برابر مردم ایران صاحب اختیار مطلق می‌باشد که انچنانکه خمینی می‌گفت: «اگر همه مردم ایران هم بگویند آری اما اسلام (مقصود خودش بود) بگوید نه، آن نه اسلام (خودش) درست است، نه آن آری همه مردم ایران») بپرسد این 150 میلیون نفری که جنابعالی فرمان تولید مثلش را صادر می‌فرمائید و برای دستیابی به این 150 میلیون نفر جمعیت، دستور خانه‌نشینی زنان و جوجه‌کشی آنها را صادر می‌فرمائید، با کدام زیرساخت اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی می‌خواهید برایش آینده‌سازی بکنید؟

4 - در خصوص جنبش زیست محیطی مردم ایران به خصوص در فرایند پساخیزش دی‌ماه 96 از آنجائیکه خیزش دی‌ماه 96 یک سونامی بود که تمامی ارکان حاکمیت و جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را تحت تأثیر خود قرار داده است و از آنجائیکه مهم‌ترین مشخصه خیزش دی‌ماه 96 «گذار از درون نظام مطلقه فقاهتی و ورود به فرایند گذار از نظام مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد» در نتیجه رژیم مطلقه فقاهتی در فرایند پساسرکوب خیزش دی‌ماه 96 تمام تلاش خودش را در راستای «بازتولید فرایند قبلی که گذار از طریق درون نظام به جای گذار از رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد.»

باری در این رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از جمله ترفندهایی که برای انجام این بازتولید به کار گرفته است، «ایجاد انحراف در جنبش زیست محیطی می‌باشد». بطوریکه در قضیه جنبش زیست محیطی ورزنه اصفهان شاهد بودیم که سمت‌گیری و شعارهای این جنبش در راستای رشد تضادهای درون خلقی بود. قطع لوله آب شرب انتقالی از زاینده‌رود به مردم یزد که باعث قطع آب شرب کل مردم یزد گردید و در ادامه آن اعتراض مردم یزد به این عمل جنبش زیست محیطی مردم ورزنه اصفهان، مشتی نمونه خروار می‌باشد؛ که تقریباً جوهر انحرافی جنبش زیست محیطی مردم ایران در اکثر مناطق امروزه مشهود می‌باشد. لذا در این رابطه است که می‌توانیم داوری کنیم که راستای جنبش زیست محیطی در شرایط فعلی «در راستای رشد تضاد درون خلقی می‌باشد»؛ که نتیجه نهائی این امر آن خواهد شد که «مردم ایران را به جان همدیگر بیاندازند» تا این مردم با مشغول کردن در جنگ و تضاد با همدیگر خود، از برخورد با حاکمیت فا صله بگیرند.

5 - از آنجائیکه ستم‌های وارده بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته عمر این رژیم ستم‌های مختلف و گوناگونی اعم از ستم سیاسی، ستم اقتصادی، ستم اجتماعی، ستم جنسیتی، ستم قومیتی، ستم مذهبی، ستم زیست محیطی و غیره بوده است، همین تنوع و تکثر ستم‌های وارده از جانب رژیم مطلقه فقاهتی بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران باعث گردیده است تا علاوه بر چند لایه‌ای شدن اردوگاه مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، «مبارزه برای جنبش‌های رهائی‌بخش و عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران صورت چند وجهی پیدا کند». البته در مقایسه بین این مبارزه با مبارزه در رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی، مبارزه دارای تفاوت جوهری می‌باشد به این ترتیب که در رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی از آنجائیکه ستم عمده ستم سیاسی بود و وجه عمده مبارزه در آن شرایط وجه ضد استبدادی با رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی بود همین خودویژگی مبارزه آن دوره باعث می‌شد تا «جبهه ضد استبدادی به صورت یک جبهه فراگیر عمل نماید و تمامی لایه‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در این جبهه (آنچنانکه در سال 57 شاهد بودیم) بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی بسیج شوند؛ اما در خصوص مبارزه در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (به علت همان تکثر و تعدد ستم‌های وارده بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) موضوع متفاوت می‌باشد»، چراکه آرایش ستم‌های وارده برای هر گروه اجتماعی از جامعه ایران متفاوت می‌باشد. مثلاً ممکن است برای مردم اهواز و خوزستان و سیستان و بلوچستان و ورزنه اصفهان «ستم زیست محیطی عمده باشد» اما برای زنان ایران «ستم جنسیتی و برای کارگران ایران ستم اقتصادی و برای مردم کردستان ستم قومیتی و برای طبقه متوسط یا اقشار میانی شهرنشین ایران ستم سیاسی عمده باشند». البته عمده بودن یک مؤلفه از ستم به معنای نفی ستم‌های دیگر نیست. در نتیجه همین خودویژگی‌ها باعث شده است تا «مبارزه در رژیم مطلقه فقاهتی چند وجهی بشود.»

پر واضح است که «همین چند وجهی شدن مبارزه در رژیم مطلقه فقاهتی خود مانعی در جهت بسیج همگانی توده‌ها (آنچنانکه در سال 57 بر علیه رژیم توتالیتر پهلوی روی داد) بشود؛ بنابراین در این شرایط در راستای بسیج همگانی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این امر قرار دارد که «بر وجهی از تضادهایی تکیه نماید که جنبه عام دارند، نه وجهی از تضادها که تنها مختص به گروه خاصی از جامعه ایران می‌باشند». باز هم تاکید می‌کنیم که حمایت از مبارزه حق‌طلبانه گروه‌های مختلف اجتماعی ایران تمایزی با این آرایش ندارد». برای مثال یکی از وظایف جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در شرایط فعلی «استحاله مبارزه تک نفری در سر چهار راه‌های کلان‌شهرها در عرصه مبارزه با حجاب اجباری به مبارزه جمعی است»، چراکه مبارزه فردی اگر به مبارزه اجتماعی استحاله پیدا نکند، نه تنها دستاوری به بار نمی‌آورد و نه تنها به سرعت توسط حاکمیت سرکوب می‌گردد، مهم‌تر از همه اینکه خود این مبارزه‌های فردی، برای بسیج همگانی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به صورت یک مانع درمی‌آید، به عبارت دیگر «اگر مبارزه تک نفری سر چهار راه‌ها با حجاب اجباری در چارچوب مبارزه با آپارتاید جنسیتی تحمیلی بر زنان ایران صورت جمعی پیدا نکند، خود سرکوب این گونه مبارزه‌های فردی بسترساز سرکوب جنبش زنان ایران با آپارتاید جنسیتی هم می‌شود». بدین خاطر «امر بر مبارزه جمعی و اجتماعی است نه هر گونه مبارزه‌ای و در هر شکل آن». قابل ذکر است که وقتی که طبق آمارهای اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی ایران بیش از 59% مردم ایران از طریق تنها شبکه تلگرام می‌توانند پیام‌های خود را به هم برسانند، دیگر قابل قبول نیست که توسط مبارزه فردی بخواهیم اقدام به فراخوانی جمعی بکنیم، آنهم در شرایطی که آنچنانکه در خیزش دی‌ماه 96 شاهد بودیم جامعه امروز ایران از آنچنان پتانسیل مبارزاتی برخوردار می‌باشد که به مجرد یک استارت تصادفی در کمترین زمان بتواند انفجاری در بیش از 90 شهر ایران ایجاد نماید.

باری در خصوص جنبش زیست محیطی مردم ایران هم شرایط به همین ترتیب می‌باشد، چراکه مبارزه جنبش زیست محیطی تا زمانیکه فراگیر نشود و صورت منطقه‌ای داشته باشد، نه تنها نمی‌تواند به دستاوردهای کلان خود دست پیدا کنند، بلکه بالعکس مانعی در سر راه بسیج همگانی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌گردد.

6 - در رابطه با آرایش سه مؤلفه فرابحران زیست محیطی در ایران یعنی خشکسالی و ریزگردها و آلودگی هوا در کلان‌شهرهای ایران، باید عنایت داشته باشیم که در خصوص خشکسالی و کمبود آب یا مؤلفه اول این مشکل و چالش بزرگ باید توسط مدیریت آب و برنامه‌ریزی همه جانبه و سرمایه‌گذاری در چارچوب توسعه موزون حل بشود، اما در خصوص ریزگردها که عامل اصلی آن بیابان‌سازی معلول جنگ هشت ساله و سدسازی‌های بی‌رویه سپاه می‌باشد (که باعث قطع آب به هورها و مرداب‌های مرزی شده است)، نیازمند به مدیریت و برنامه‌ریزی همه جانبه با کشورهای مجاور است؛ و اما در خصوص آلودگی هوای کلان‌شرهای ایران هم این فاجعه مولود ساخت بی‌رویه خودروها هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی می‌باشد که تنها توسط توسعه زیرساخت‌های اجتماعی نظام اجتماعی جامعه ایران می‌توان با آن برخورد کرد، نه در چارچوب نظام سرمایه‌داری آفت‌زده نفتی و رانتی حاکم.

پایان