سلسله درس‌هایی از نهج‌البلاغه – قسمت بیست و پنج

«فهم و شناخت تطبیقی نهج‌البلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»

 

ثالثاً امام‌علی در این نامه تأکید می‌کند که در تحلیل نهایی «شما نماینده و سفیر حکومت هستید لذا هرگونه ستم و اشتباهی که در زمان اخذ مالیات بر مردم روا دارید مردم حمل بر حکومت می‌کنند.»

رابعاً در چارچوب «عدالت مالیاتی امام‌علی در نامه فوق هرگونه تبعیض بین مسلمانان و غیر مسلمانانی که با مسلمانان هم پیمان هستند تفاوتی قائل نمی‌شود.»

خامسا در نامه فوق امام‌علی «لازمه تحقق عدالت مالیاتی برای مردم کار کردن مأموران مالیاتی با انگیزه الهی می‌دانند نه با انگیزه هرچه بیشتر پول جمع کردن از جیب مردم.»

سادساً در نامه فوق امام‌علی به وضوح «دستیابی به عدالت مالیاتی در گرو نظام عدالت‌محور حاکم می‌داند» به‌بیان‌دیگر «بدون عدالت اجتماعی که طبق گفته امام‌علی («...الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ...») اصل عدالت اصلی عام است و باید شامل همه افراد جامعه به‌صورت بالسویه بشود ما نمی‌توانیم به‌صورت مکانیکی به عدالت مالیاتی دست پیدا کنیم.»

سوم - در نامه 25 نهج‌البلاغه امام‌علی در راستای عدالت مالیاتی سفارش‏هایی به متصدیان امور مالیاتی یا مأموران استیفای حقوق مالی می‌کند که بسیار قابل توجه می‌باشد او می‌نویسد: «انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لِآخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاكَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَ لَا عَنِيفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِيَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ فَلَا تَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يَبْقَى مَا فِيهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ فَإِنِ اسْتَقَالَكَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اخْلِطْهُمَا ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ وَ لَا تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لَا هَرِمَةً وَ لَا مَكْسُورَةً وَ لَا مَهْلُوسَةً وَ لَا ذَاتَ عَوَارٍ وَ لَا تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلَّا مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لَا مُجْحِفٍ وَ لَا مُلْغِبٍ وَ لَا مُتْعِبٍ ثُمَّ احْدُرْ إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُكَ فَأَوْعِزْ إِلَيْهِ أَلَّا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا وَ لَا يَمْصُرَ لَبَنَهَا فَيَضُرَّ [فَيُضِرَّ] ذَلِكَ بِوَلَدِهَا وَ لَا يَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِكَ وَ بَيْنَهَا وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْيُرَوِّحْهَا فِي السَّاعَاتِ وَ لْيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص) فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ - با توجه به تقوای الهی و احساس مسئولیت در برابر خدای یکتا حرکت کن، هیچ مسلمانی را مترسان و بر سرزمین او با اکراه عبور مکن و از صاحب مال هرگز بیش از حق خداوندی که در مال وی می‌باشد مگیر، پس هر گاه به سرزمین قبیله‌ای رسیدی در کنار آب فرود آی، بدون اینکه وارد خانه‌های‏شان شوی و بعد با آرامش و وقار به‌سوی آنان برو و بر آنان سلام کن بدون اینکه در سلام گفتن آنان را تحقیر نمایی. سپس به ایشان بگو: ای بندگان خدا مرا ولی خدا و خلیفه او به‌سوی شما فرستاده است تا از شما حق خدا را که در اموال‏تان می‌باشد بگیرم، آیا چنین حقی از خدا در مال‏های شما وجود دارد که به ولی‏اش بپردازید؟ پس اگر کسی گفت: نه به او مراجعه نکنید و اگر پاسخ مثبت داد همراهش بروید بدون اینکه وی را بترسانید و تهدید کنید یا او را به کار مشکلی مکلف کنید و بر او سخت بگیرید، پس هر چه از طلا یا نقره به تو داد آن را بگیرید و اگر صاحب مال گاو و گوسفند و شترانی داشته‌باشد بی‌اجازه او داخل آن مشوید زیرا بیشتر آنها مال اوست و هنگامی که داخل شدید مانند شخص مسلط و سختگیر رفتار مکنید و حیوانی را فراری مدهید و مترسانید و با صاحبش در باره آن بد رفتاری مکنید، سپس مال را دو قسمت کنید و صاحب مال را مخیر بگذارید که هر کدام را که می‌خواهد برگزیند و در انتخاب کردن‏اش بر او اعتراض مکنید. تقسیم و اختیار انتخاب را برای صاحب مال به همین منوال ادامه بدهید تا از مال مقداری بماند که حق خدا را از آن استیفاء کنید سپس حق خدا را از آن باقیمانده بگیرید بازهم اگر خواست که از نو تقسیم کنید بپذیرید، پس آنها را با هم مخلوط کنید و مانند گذشته تقسیم کنید تا حق خداوند را از مال وی بگیرید و هرگز حیوان پیرو کهنسال و شکسته پا و ناتوان از جهت بیماری و عیب را مپذیرید و هیچ‌کسی را برای استیفای حقوق خداوندی از صاحبان اموال مورد اطمینان قرار مدهید مگر اینکه اعتماد و وثوق به او داشته‌باشید و کسی باشد که با مال مسلمانان با نرمش و مدارا رفتار کند تا حقوق الهی را به ولی امر مسلمانان برساند تا او در میان مردم تقسیم کند؛ و کسی را به مال مردم موکل مکنید مگر اینکه خیراندیش و خیرخواه و مهربان و امین و حفاظت کننده مال و حقوق باشد و هرگز شدت به خرج ندهید هنگامی که امین تو آن حیوانات را به‌عنوان حقوق دریافت کرد به او سفارش کنید مابین شتر و بچه او فاصله نیندازد و شیرش را تا آخر ندوشد که به بچه‌اش زیان وارد بشود و زیاد بر آن سوار نشود که خسته‌اش کند و در سواری و دوشیدن شیر میان آنها و شتران دیگر عدالت و برابری را رعایت کنید و به آن حیوانی که خسته شده‌است مهربانی کنید و به آن حیوان که سم آن شکافته و یا از راه رفتن ناتوان است عطوفت داشته‌باشد و هنگامی که از آبگیرها می‌گذرد آنها را به برکه‌ها و آبگیرها وارد کنید و آنها را از علفزارها به جاده‌های خشک نکشانید. و در ساعت‌هایی آنها را راحت بگذارد و در جایگاه‌های آب و چراگاه که حیوانات مشغول آشامیدن آب و چریدن گیاه‏اند به آنها مهلت بدهید ما هم آن‌ها را بر مبنای کتاب خدا و سنت پیامبر بین مردم تقسیم می‌کنیم اینگونه عمل به تکلیف درباره حقوق اموال مردم پاداش شما را بزرگ‌تر می‌سازد و باعث هدایت و رستگاری شما خواهد شد، انشاء الله» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح - جزء دوم – نامه شماره 25 – ص 381 و 382 – سطر 9 به‌بعد).

شرح لغات:

روعه: او را ترساند.

لا تخدج بالتحیه: سلام کردن را ناقص ادا مکن.

انعم له: گفت: بلی عسف: با خشونت و بدون دلیل گرفتن.؟؟؟؟؟؟

ارهاق: مکلف کردن به امر سخت و مشکل.

ماشیه: گاو و گوسفند.

عنیف: کسی که نامهربان است.

صدعت‌المال صدعین: مال را دو قسمت کردن.

عود: شتر پیر و ناتوان.

هرمه: کهنسال.

استان: مهربانی کرد.

نقب: شتری که سم‌هایش نازک شده باشد.

غدر: جمع غدیر به‌معنای برکه آب.

مکسوره: حیوانی که یکی از چهار دست و پایش شکسته باشد.

مهلوسه: بیمار مسلول عوار به فتح عین: عیب مصر دوشیدن تمام شیر از پستان حیوان.؟؟؟؟؟؟؟؟

تمصر: دوشیدن باقیمانده شیر.

اعشاب: گیاهان جمع عشب.

ادامه دارد